جامعه شناسي فرهنگ و هنر

تحقيق جامعه شناسي فرهنگ و هنر
 متشکل از 87 صفحه ، در قالب word  قابل ويرايش و اماده پرينت

بخشی از محتوا ::
در اين‌ بررسي با استشهاد به ترکيبی از دو الگوی‌ مأخوذ از جامعه‌شناسي‌ آلماني‌و جامعه‌شناسي‌ پارسونزی‌ امكان‌ مطالعة‌ در زماني‌ِ تحولات‌ فرهنگي‌ ايران‌ در سالهاي‌1300 تا 1380فراهم‌ شده است . جهت‌ گيريهاي‌ سياسي‌ - ديني‌، جهت‌گيريهاي‌ اقتصادي‌ - سياسي‌، جهت‌ گيريهاي‌ ديني‌ - فرهنگي‌، جهت‌ گيريهاي‌ تماس‌ فرهنگي‌ وجهت‌ گيريهاي‌ رسانه‌ها در تعامل‌ با دين‌، دولت‌، اقتصاد و تماس‌ فرهنگي‌. به‌ ترتيب‌ مورد توجه‌ قرار مي‌گيردو با ارائه‌ يك‌ تحليل‌ از بستر تحولات‌ اجتماعي‌ جاري‌ ايران‌ (80-1376) سه‌ سناريوي‌ احتمالي‌در مورد آينده‌ تحولات‌ در دو دهه‌ آينده‌ مورد بررسي‌ قرار مي‌گيرد.
 
جامعه شناسی و تحول فرهنگی
تصور وجودجامعه‌شناسي‌ فرهنگ‌ مبتني‌ بر امكان‌ تمايز ميان‌ جامعه‌ وفرهنگ‌ است‌. فرهنگ‌ را مي‌توان‌ به‌ لحاظ‌ مفهومي‌ از جامعه‌ متمايز كرد اما اين‌ دو مفهوم‌ ارتباط‌بسيار نزديكي‌ با يكديگر دارند. «فرهنگ‌» به‌ شيوه‌ زندگي‌ يك‌ جامعه‌ معين‌، عادات‌ و رسوم‌ آنها،همراه‌ با كالاهاي‌ مادي‌ كه‌ توليد مي‌كنند مربوط‌ مي‌شود و «جامعه‌» به‌ نظام‌ روابط‌ متقابل‌ اطلاق‌مي‌شود كه‌ افرادِ داراي‌ِ فرهنگ‌ مشترك‌ را به‌ هم‌ مربوط‌ مي‌سازد. همانگونه‌ كه‌ طبق‌ تعريف,‌فرهنگ‌ بدون‌ جامعه‌ ممكن‌ نيست‌، تصور جامعة‌ بدون‌ فرهنگ‌ نيز معقول‌ نمي‌باشد. بدون‌فرهنگ‌، انسانيت‌ به‌ معناي‌ اجتماعي‌ آن‌ وجود ندارد. زبان‌، احساس‌ِ خود آگاهي‌، توانايي‌ تفكر وبه‌ عبارتي‌ بخش‌ مهمي‌ از وجه‌ تمايز انسان‌ از حيوان‌ در گرو فرهنگ‌ يافتگي‌ نوع‌ انسان‌ است‌.جامعه‌شناسي‌ فرهنگ‌ بنا بر ديدگاه‌ بنيانگذار آن‌ آلفرد وبر بخشي‌ از پژوهشها است‌ كه‌ درچارچوب‌ جامعه‌شناسي‌ عمومي‌ و با تأكيد بر فرهنگ‌ به‌ عنوان‌ فرا گرد تكامل‌ ساختارهاي‌اجتماعي‌ دوران‌ ساز متمركز است‌ و به‌ تكامل‌ فرهنگي‌ يك‌ جامعه‌ معين‌ مي‌پردازد. در مكتب‌آلماني‌ِ جامعه‌شناسي‌ فرهنگ‌ بيشتر به‌ آن‌ دسته‌ از فعاليتها توجه‌ مي‌شود كه‌ جنبه‌ معنوي‌، روحي‌،اخلاقي‌ و علمي‌ دارد كه‌ به‌ آنها فرهنگ‌ متعالي‌ يا High Culture گفته‌ مي‌شود و بيشتر در قالب‌اخلاق‌، علم‌ و هنر دسته‌ بندي‌ مي‌شود در نتيجه‌ اگر جامعه‌شناسي‌ فرهنگ‌ را يک جامعه شناسي ميانی و زير بخش‌جامعه‌شناسي‌ عمومي‌ فرض‌ كنيم‌ جامعه‌شناسي‌ اخلاق‌، جامعه‌شناسي‌ هنر و جامعه‌شناسي‌علم‌ را مي‌توان‌ زير بخشهاي‌ جامعه‌شناسي‌ فرهنگ‌ به‌ حساب‌ آورد. در نگاهي‌ وسيع‌تر مي‌توان‌جامعه‌شناسي‌ فرهنگ‌ را عنواني‌ عام‌ براي‌ جامعه‌ شناسيهاي‌ تخصصي‌ مانند جامعه‌شناسي‌ دين‌و جامعه‌شناسي‌ ارتباطات‌ نيز در نظر گرفت‌ چرا كه‌ دين‌ در نگاه‌ بوكهارت‌ يكي‌ از پايدارترين‌بنيادهاي‌ فرهنگ‌ و ارتباطات‌ در نگاه‌ مردم‌ شناسانه‌ به‌ آن‌ تبلور فرهنگ‌ است‌. ساپيرو پس‌ از اوبتيسوون‌ و پالد آلتو كه‌ «انسان‌شناسي‌ ارتباطات‌» را مطرح‌ كرده‌اند اين‌ امكان‌ را فراهم‌ كرده‌اند كه‌جامعه‌شناسي‌ ارتباطات‌ نيز در چارچوب‌ جامعه‌شناسي‌ فرهنگ‌ قابل‌ دسته‌ بندي‌ باشد (نك‌:پهلوان‌، 1378: 103 و 102-100 و مقايسه‌ كنيد با كري‌، 1376)اما آيا جامعه‌شناسي‌ فرهنگ‌ صرفاً يك‌ عنوان‌ عام‌ براي‌ چند جامعه‌شناسي‌ تخصصي‌است‌؟ به‌ نظر مي‌رسد اين‌ تقليل‌ صحيح‌ نيست‌ بلكه‌ موضوع‌ بنيادين‌ و مشترك‌ در بيان‌ اين‌ جامعه‌شناسي ها مسئله‌ ثبات‌ و تحول‌ فرهنگ‌ است‌ كه‌ در قالب‌ يك‌ جامعه‌شناسي‌تخصصي‌ بنام‌ «جامعه‌شناسي‌ تحول‌ فرهنگي‌» قابل طرح‌ است. اگر فرهنگ‌ در ذات‌ خودحامل‌ تحول‌ و تغيير - ولو تدريجي‌ - است‌ پس‌ مطالعه‌ زمينه‌ها، دلايل‌، علل‌، چگونگي‌، ميزان‌ ونتايج‌ تحول‌ فرهنگ‌ در يك‌ جامعه‌ خاص‌ مي‌تواند موضوعات‌ مناسبي‌ براي‌ يك‌ جامعه‌شناسي‌تخصصي‌ باشد.
تحقيق جامعه شناسي فرهنگ و هنر
متشکل از 87 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

پوشه فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید